امشبم باز تا سحر بيدارم و غم دوريت داره آبم می كنه
دم و ديقه فكر بي تو بودنم دوباره بي تب و تابم مي كنه
دونه دونه هاي اشك رو صورتم راهي آب تو سرابم مي كنه
چشماي مهربونت تو قاب عكس بازداره مست و خرابم مي كنه
جاي تو با عكس توحرف ميزنم ولي عكستم جوابم مي كنه
دل تنگم ميگه يعني باز مياد؟ مياد و غرق شرابم مي كنه؟
شب بازم تموم شد و سحررسيد فكر تو باز داره خوابم مي كنه
+ نوشته شده در دوشنبه چهارم مرداد ۱۳۸۹ ساعت 1:36 توسط فریبا
|