همیشه فکر میکردم عشق فقط تو قصه هاست..

منو چه به عاشقی....اما نمیدونستم یک روز اون قصه ها سراغ من هم میاد و روزگار بس ناخوش رو باید تجربه کنم.عشق به خودی خود زیبا و درد آوره.

زیباییش لحظه بودنش و نبودنش لحظه دردآورش.

و من سالهاست در لحظات دردآور این عشق لعنتی غرق شدم و مثل مرداب منو هی به سمت خودش میکشه

شاید سالها گذشته باشه ولی همچنان این عشق لعنتی جوون مونده و هر روز تازه تر میشه.و من یک عمر موندم منتظر...منتظر لحظاتی زیبا مثل گذشته...آیا آن روزها تمام شده هستند یا دوباره متولد خواهند شد؟

همیشه چشم به در بودم ولی این در لعنتی هیچوقت بازنشد و صدای قدمهاشو هیچوقت نشنیدم.خیلی زود گذشت...هی

کسی نیست جوابی برای من پیدا کنه؟کسی میدونه کی میاد؟

بابا من هنوز نشستم منتظر...نه انگار بازهم کسی صدای مارو نمیشنوه...

بیخیال/زیاد حالم خوب نیست/یه مشت چرت و پرت نوشتم

در این روزها کسی برای دوست داشتن تره هم خورد نمیکند.کسی برای احساسات پاک اشرف مخلوقات ارزشی را قائل نمی شود.

چه بر سر ما آمده است؟با خودمان چه داریم میکنیم؟آیا در زمین بمب نفرت و کینه و طمع منفجر شده است؟

چشمها را بسته ایم و جز خودمان به کسی نگاه نمیکنیم...فروتنی را به خاک سپرده ایم.عشق ورزیدن را زنده به گور کرده ایم.

دیگر نقطه ای از بهار در زمین دیده نمیشود همه جا زمستانی سرد و درد آور شده است.دیگر پرندگان آواز زیبای بهاری را نمیخوانند.

دیگر کسی درباره عسق داستانی نمی نویسد.یعنی دیگر لیلی و مجنونی وجود ندارد یا اینکه کسی دیگر اینگونه داستانها را نمیخواند؟

نمی دانم چه شده است فقط این را میدانم زمین دیگر زیبا نیست

باید زندگی کنم
با اینکه لبهای تو
حکایتی بود که دهان به دهان چرخید
تا به من رسید
تمام وجودم دوستت داشت
... ... جز دلم که وصله ناجوری بود
همه چیز عوض شده
حتی آن کودکی که قول داده بود
هرگز بزرگ نشود
حالا قدم به پشیمانی رسیده است
گاهی باید دوست داشت
گاهی زنده بودن بهترین راه مردن است

با کلی دلتنگی تو خیابون... داشتم رو اسفالت راه میرفتم ،به ترتیب....با قدم های سنگین...سرم پایین و موهام پریشون....

کلی به خودم قول داده بودم که گریه نکنم....

یهو یکی نگام کرد و گفت چرا انقد دل شکسته ای؟

بغضم شکست....!

نفـس مـی کشــمــ نبـــودنتـــ را

نیستــی


هـــــوس بـــویــ تنتــــ را کــــرده امــ

 

مـــی دانـــــی

پیـــــــراهــن جـــدایـی اتـــ بــدجــور بـــه قـــامتــمـ گشــاد استــــ