خیلی وقته بغض تو گلومه
حرفات قبل از جدایی روبرومه
نتونستم فراموشت کنم
تو دلم به سادگی خاموشت کنم
نشد بری از یادم واسه همیشه
خواستم دل بکنم اما دیدم نمیشه
چه سخته عزیزت تنهات بزاره
بره و روی تموم خاطراتت پا بزاره
اره رفت :
اما نگفت بی اون چی میشه روزگارم
یادم اومد :
یه روزی گفت که تنهات میزارم
از وقتی رفتی صدایه گری هامو کسی نشنیده
کسی دیگه بعد تو به بغض صدام نخندیده
بعد تو برم به بارون چی بگم
بگم رفت اونیکه مال بود
بگم نشنید صدای گریه هامو اونیکه عاشقم بود
رسم زندگی همینه لعنت به رسم زندگی
چه رسمی تو بری و من بودم تو اوج اوارگی
ای روزگار با توام تویی که بد نوشتی برای من
خودت سختی کشیدی بفهمی چی کشیده قلب پر درد من
این اخرین حرف منه :
رفتی خدا پشت و پناهت عزیزم ....
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام شهریور ۱۳۸۸ ساعت 1:17 توسط فریبا
|