من امشب فکر می کنم که میمرم
برای اینه تو رو از دست دادم
می خوام بگم پشیمونم از رفتارم
این چشمون من می میره هر وقت یادم میاد
اون روزهای که هردم با هم بودیم
قلب منو راحت کردی سرقت بازم خاطراتتو ورق بزن امشب
ای داداشی نازم
رفتی تا ابد به خواب و یادت مونده یادگاری
یادت میاد چه شبای تا صبح می خندیدیم
تو آلاچیق تو شمال بیدار می موندیم
ولی یادم نبود آدما یک روز می رن
با هم بودیم یک روزی ولی من نفهمیدم
داداشی دادمت بازی من نفهمیدم
اما وقتی رفتی تازه فهمیدم بی تو نمی تونم باشم
من می ترسم
کاش موقعه ی رفتن روی ماهتو می بوسیدم
تب دستات رو دستام مونده یادکاری
تو به من قول داده بودی تنهام نمی زاری
با هم بودیم یک روزی ولی افسوس من........
+ نوشته شده در شنبه چهارم مهر ۱۳۸۸ ساعت 3:48 توسط فریبا
|