چقدر سخته وقتي كه دلت ميخواد سرت باز به ديواری تكيه بدی
همون ديواری باشه كه يك بار زيرآوار غرورش له شدی
چقدر سخته تو خيالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی
ديديش هيچ چيزی نتونی بگی جز سلام
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشك گونه هات رو
خيس كنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوستش داری
چقدر سخته تو چشمای كسي كه تمام عشقت رو ازت دزديد و به
و به جای اينكه يه زخم هميشگی به قلبت هديه داد زل بزنی
لبريز كينه و نفرت بشی حس كنی كه هنوزم دوستش داری
چقدر سخته گل آرزوهات رو تو باغ ديگری ببينی و هزار بار تو خودت
بشكنی و اون وقت آروم زير لب بگی :
گل من باغچه نو مبارك
+ نوشته شده در شنبه یازدهم مهر ۱۳۸۸ ساعت 17:22 توسط فریبا
|